دکتر کاتوزیان

از دکتر کاتوزیان بیاموزیم

katozian-tajrobe-plus

سرسختی! درسهایی از زندگی دکتر کاتوزیان

سال ۱۳۳۲ بود، با آنکه دادگستری نوین تشکیل شده بود ولی هنوز تا رسیدن به یک دادگستری قابل قبول فاصله داشت. اما دومین سال برای «ناصر کاتوزیان» دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده حقوق اتفاقی افتاد که نشان از سرسختی او بوده و اگر آن اتفاق نمی افتاد، شاید هیچ وقت شما دکتر کاتوزیان مؤلف بیش از ۵۰ جلد کتاب حقوقی را با این ویژگی ها نمی شناختید. شاید او را  حالا به عنوان سیاستمدار برجسته و یا یک مدرس مطرح حقوق و نه یک حقوقدان برجسته می شناختید. اما ماجرا چه بود؟

دکتر کاتوزیان به اصرار پدرش که خود وکیل بود به دانشگاه حقوق رفت ولی نه برای خواندن رشته حقوق بلکه برای تحصیل در رشته سیاست و امور خارجی، آن زمان چنین رشته هایی که افراد سفیر و کارمند امورخارجه می شدند، جذابترین رشته ها بود ولی بعد از یکسال ورق بر می گردد و پدر دکتر کاتوزیان فوت می کند و او وقتی می بیند موفقیت در این رشته نه حاصل تلاش و نتایج است، بلکه باید آشنا و قوم و خویشی داشته باشی، مطمئن می شود که ادامه آن، او را که حالا کفیل چندین برادر و خواهر و مادر بود را تأمین نخواهد کرد و رشته خود را در یک بزنگاه تاریخی به رشته حقوق تغییر می دهد. بعد از فارغ التحصیلی طبیعتاً به سراغ استخدام در دادگستری نوین می رود، ولی داستان سرسختی از همین جا شروع می شود. طبق قانون استخدام او می بایستی ۲۵ سال می داشت ولی او در آن هنگام ۲۱ ساله بود! یا باید به سربازی می رفت و یا فکری برای سنش می کرد! بله، او مصمم بود که در استخدام دادگستری درآید، بقیه داستان را از زبان ایشان بشنوید که می گوید:

“وقتی دادگستری نوین تشکیل شد من به آن سازمان رجوع کردم، اما با معذوریت شرایط سنی مواجه شدم. زیرا سن استخدام ۲۵ سال بود و من جوانی ۲۱ ساله بودم. لذا به من گفتند که شما یا باید به نظام وظیفه بروید یا اینکه صبر کنید تا سنتان به ۲۵ سال برسد. من چون کفیل مادر و برادر و خواهرم شده بودم، نمی توانستم به نظام وظیفه بروم، از این رو، مجبورشدم دادخواست بدهم به دادگستری برای اصلاح شناسنامه، که سنم را از ۲۱ سالگی به ۲۵ سالگی تغییر بدهند.

در دادگاه، در مرحله بدوی مرا محکوم کردند. در مرحله استیناف، آقای مصباح مرجان که از قضات بسیار سرشناس بودند و بعدها مستشار دیوان عالی کشور و رئیس شعبه دیوان کشور شدند، رئیس آن دادگاه بودند و نماینده آمار هم آنجا حاضر بود و اولین ایرادی که گرفت گفت: اسناد سجلی جزو اسناد رسمی است و مفاد و مندرجاتش رسمیت دارد و شما باید در مقابل آن ادعای “جعل” بکنید و شهادت شهود در مقابل آن پذیرفته نیست (مطابق ماده ۱۳۰۹ قانون مدنی).

من در آن زمان نیز نسبتا ذهن آماده ای داشتم. پس از ایراد نماینده آمار ایستادم و گفتم که مفاد اسناد رسمی دو گروه هستند: گروهی که توسط مامور رسمی احراز میشوند و چون در نزد یک شاهد ممتاز واقع شدند خلاف این وقایع را نمیتوان با شهادت شهود ثابت کرد، لذا باید حتما در آن تشکیلات مخصوص ادعای جعل کرد. ولی بعضی از مطالب در سند رسمی وجود دارد که اینها مبتنی بر اعلامات اشخاص است، یعنی نه نزد شاهد ممتازی بوده و نه ما میخواهیم نسبت دروغگویی به مامور رسمی آن بدهیم. من میگویم پدرم اشتباه کرده و سن مرا این تاریخ اعلام کرده، برای این مساله که نباید ادعای جعل کرد.

آقای مصباح مرجان از این استدلال خیلی خوشش آمد و پس از پایان حرف هایم به من اشاره کرد که بنشینم. پس از آن که محاکمه تمام شد، مرا صدا کرد و گفت می دانم راست نمی گویی و سن واقعی ات ۲۱ سال است و این از چهره ات نیز کاملا پیدا ست، ولی تو به درد دادگستری می خوری و باید حتما وارد دادگستری بشوی و من اکنون پس از سالیان سال آن لطف آقای مصباح مرجان را هرگز فراموش نکرده ام. به حکم ایشان شناسنامه مرا درست کردند و من به استخدام وزارت دادگستری در آمدم.” (منبع: سایت وکالت آنلاین، زندگینامه دکتر کاتوزیان از زبان خودش)

واقعیت زمانی حائز اهمیتی در این خاطره وجود دارد که توجه به آن در درک بهتر سرسختی و اراده جناب کاتوزیان بسیار تاثیر دارد ، صدور شناسنامه در آن مقطع تاریخی که هنوز ایام اولیه و کودکی خود را می گذرانده است ، هویت یکتایی که حالا از آن تصور می شود را نداشته است و اصولاً افراد زیادی بوده اند که به طور کلی اصلاً هنوز شناسنامه نداشتند!

ولی دکتر کاتوزیان نشان می دهد که «سرسختی» تا رسیدن به هدف چقدر در محقق شدن موفقیت مؤثر است، سوال بعدی این است که «سرسختی» و «تاب آوری» چگونه به وجود می آید؟!! آیا موضوعی ذاتی است یا اکتسابی!!؟

واقعیت این است که سرسختی حاصل داشتن هدفی بزرگ و ارزشمند است. شما وقتی هدفی داشته باشید که حاضر باشید برای آن جان بدهید، احتمال اینکه در راه آن سرسختانه به هر مبارزه ای دست بزنید وجود دارد. تصور کنید دکتر کاتوزیان، بعد از آنکه به چنین مشکلی برمیخورد به دنبال راه حل نبود یا در تحقق راه حل هم اصرار و پافشاری نمی کرد. طبیعتاً تکفل مالی خانواده بعد از فوت پدر پیامدهای مالی در پی داشت که او را مجبور می کرد در جایی دیگر مشغول به کار شود. کمااینکه قبلاً هم مجبور شده بود تا در بخش وثیقه های مالی بانک مسکن استخدام شود که به سرعت بعد از آنکه دید جایی برای رشد کردن برای او وجود ندارد، آنجا را ترک کرد. سرسختی یعنی هدف متعالی و بزرگی داشته باشیم آنقدر که ارزش داشته باشد جان خودمان را هم فدای آن کنیم. سرسختی یعنی اینکه قدرت تشخیص این را داشته باشیم که چه کاری بیهوده است و چه کاری را باید به هر قیمتی انجامش دهیم. کاتوزیان جوان بعد از سالها به این مهم رسید. او می گوید: “تصور من این بود که من به عنوان مرد قانون، میخواهم قانون را بی کم و کاست اجرا کنم و مواظب اجرای صحیح آن باشم ولی بعدها هدف نهایی ام به مواظبت از «عدالت محوری» قانون تغییر کرد.” این همان چیزی بود که سرسختی نهایی را در دکتر کاتوزیان جوان برانگیخت و برای چیزی تلاش می کرد که مهمترین انگیزه اش بود، همین تاب آوری را در ۱۱ سال دوری از دانشگاه و تدریس و نوشتن بیش از ۵۰ جلد کتاب ممکن ساخت.

بنابراین سرسختی حاصل هدفی مقدس و ارزشمند است که ارزش فدا کردن همه چیز را داشته باشد. بدون شک استاد کاتوزیان به آنچه افتخار می کرد این بود که قدم های بزرگ دشوارتری را برای «اجرای عدالت» در پرتو قانون برداشته است. این همان چیزی است که هر کدام از ما در اولین قدم برای سرسختی به آن نیاز داریم، هدفمان با هویتمان پیوند بخورد. شما چیزی برایتان تا این حد مهم است که آرزو دارید آن چیز مهم قسمتی از وجود و شخصیت شما و هدف نهایی زندگی شما باشد! مأموریت شما به عنوان یک فرد حقوقی برای آینده خودتان، شهرتان، کشورتان و جهان چیست؟ مأموریت خود را در کامنت برایمان به اشتراک بگذارید.

Comments 2

  1. تئوری جالبیه این سرسختی من معتقدم که انگیزه بالا موجب به وجوداومدن سرسختی میشه . از متنی که روی سایتتون مطالعه کردم خوشم اومد جالبه که دکتر کاتوزیان با جدیت تمام قدم در مسیری گذاشتند که علاقه شونه و تمام سعیشون رو کردند تا به سرمنزل مقصودشون برسند. الهام بخش بود برام حس میکنم بعد ازمطالعه این مطلب متوجه یکی از گام های طلایی رسیدن به هدفم شدم و اون سرسختیه درست چیزی که شمااشاره کردید. ممنون از این مقاله کاریزماتیکتون

  2. سلام خیلی جالب بود ممنون از اینکه اینقدر موشکافانه گوشه ای از زندگی دکتر کاتوزیان رو تحلیل کردید و جنبه انگیزشی اموزشی مقاله پیجتونو تحسین میکنم . خوشحالم از اینکه به علاقه ما حقوقی ها پرداختید ( همه ما حقوقی ها به پدر علم حقوق علاقه مندیم ). ممنون میشم از گوشه های دیگر زندگی دکتر کاتوزیان هم برامون بگذاریدمشتاقانه سایتتون رو دنبال میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *